بسم الله الرحمن الرحیم
· صدای هیاهوکف و دست زدن بلند است.
· گفتم اینجا چه خبر است؟گفت داریم اصلاحات می کنیم.
· گفتم چه چیزی را؟گفت نام مجتمع را.
· آیدین نام قشنگی است، بهتر از نامهای لطف، صفا و صداقت است.
· اینها جای خود را به مد و رنگ داده اند.
· صدای شهید خاموش شده است و همه می دانند که تنها شهید انسان خوبی بوده است.
· جبهه محل تفریح و گردش شده است.
· نگاه کردن بر اروند، بهمن شیر و کارون.
· ایثار را به تمسخر و وحدت را به نشانه گرفته اند.
· امروز دیگر نان تنوری جای خود را به نان فانتزی داده است.
· بجای آش:دسر و ژله می خورند و با پیتزا وساندویچ قیافه می گیرند و پز می دهند.
· بجای سلام:Helloمی گویند و بجای الحمدلله و شکرلله: مرسی.
· سال تحویل را به کنار امامزاده وامام نمی روند:مگر تخت جمشید با صفا نیست.
· اسماعیل را اسی می خوانند و ابراهیم را ابی .
· راستی داوود را دیوید می خوانند.
· حاج همت را کسی نمی شناسد.
· چفیه را روسری کرده اند و پلاک را زنجیرو عشق را در تایتانیک خلاصه می کنند.
· چمران را به اسم دکترمی شناسند وبهشتی را به نام بیمارستان ومطهری را به نام خیابان می دانند و انقلاب را به نام میدان.
· خانه سبز را بهتر از خانه دل می شناسند.
· برای دختر محمد(ص)گریه نمی کنند و داستان مظلومیت در وپهلو را نمی خوانند، مگر بینوایان ویکتور هوگو دختر ندارد.
· مسجد دیگر محل فاتحه خوانی نیست:مگر شهر ما تالار ندارد.
· مشتریهای خدا کم شده:همه به دنبال فروشگاه رفاه می گردند.
· برای اشکال گرفتن به مفاتیح(مفاتیح الجنان)کف می زنند و برای تعطیلی دروغ نامه های روز(بعضی روزنامه ها )عزا می گیرند.
· امام حسین(ع)را برای شفاعت و حضرت عباس را برای عرض حاجت می خواهند.
· آوینی کیست؟آیا شهید شد؟شهیدان که هستند؟بازیگر بوده اند یا ستاره سینما؟فیلم جدید چیست؟آیا هنوز به بازار نیامده است؟راستی آنتن ماهواره ما خراب است فردا سریال خارجی دارد.
· گفتم خوب اسرائیلیها حاج احمد متوسلیان و دوستانش را آزاد کردند؟گفت من این فیلم را ندیده ام دیشب آن را نشان داد؟
· علی مظلوم است، گفتم در نهروان چه کسی پیروز شد؟گفت نمی دانم شاید آث میلان.
· پوستر را می بینی ؟عکس آرنولد بود با سلاح پیشرفته زیر آن نوشته شده بود*اسلام دین خشونت است*.
· گفتم قصه های قرآن را خوانده ای؟گفت نه ولی بجایش چند رمان را از بر هستم.
· گفتم مشکل شرعی نداری؟گفت چرا وضع اقتصاد خیلی بد است:اقساط پراید را اگر زیاد کنند بد نیست.
· گفتم برای مظلومت حسین(ع) گریه کرده ای؟ گفت خنده بر هر درد بی درمان دوا است.
· پرسید :راستی تو چرا صورتت را اصلاح نمی کنی؟شخص دیگری می گذشت با تمسخر گفت:حاج آقا سلام ععععععلیکم چکار می کنید؟گفتم تبلیغ می کنم.
· گفت پس چرا در آگهی های بازرگانی تلویزیون تو را ندیدم؟ خوب شاید از رادیو صدایت را شنیده باشم.
· گفتم ریش پرفسوری برای چه؟گفت: وحدت بین حوزه و دانشگاه
· گفتم با خدا تماس داری؟گفت شماره موبایلش را ندارم اگر تاجر معروفیه بده شاید به دردم خورد.
· گفتم فاطمه را می شناسی؟ گفت نه ولی یک بوتیک در انقلاب است که نامش فاطیما است.
· گفتم می خواهم به ولی عصر(عج) برسم؟گفت از خیابان آزادی که رد شدی به تاکسیها بگو ولی عصر خودشان تو را می برند.
· امروز دیگر صداها زیاد شده و صدای قرآن بگوش نمی رسد.
· خواننده بهتر می خواند.
· فضا ساکت بود و هیچ کس حرف نمی زد.گفت اینجا چه خبر است؟اینها چرا ساکتند؟اشاره به تابلو نمود:روی آن نوشته شده بود*برای شادی رفتگان یک دقیقه سکوت*.
· گفتم من از چه تبلیغ کنم؟گفت:از کرم و ژله و صابون نمی دانم هر چه می خواهی.
· گفتم غیرت ؟گفت: محو شد.
· گفتم عفت؟ گفت:نابود شد.
· گفتم جنگ؟ گفت: به خاطره ها پیوست.
· گفتم خداحافظ ؛ گفت:bye
باتشکر از حاج آقا(یک طلبه با عبای مشکی)